کتاب عینک نمی زنم

خلاصه??? وقتی تانیا پیش چشمپزشک میرود، نمیتواند علامتهای کوچک را خوب ببیند. چشم پزشک به او میگوید: تانیا چشمهای تو نزدیکبین است اما ناراحت نباش. فقط باید یک عینک قشنگ بزنی.
تانیا اول چیزی نمیگوید اما همین که به خانه میرسد، جیغ میکشد: عینک نمیزنم!
نمیخواهد توی مهد کودک عینک بزند! هیچ وقت!
به همین خاطر عینکش را قایم میکند؛ یک بار توی گلدانی بزرگ، بعد توی لانه پرنده و آخرش هم توی آکواریوم. اما موقع بازی پیدا کردن گنج، وقتی که هیچ سکه طلایی پیدا نمیکند، عینکش را میخواهد.
#كتاب_سلاله #خانه_كودك_سلاله_ريشه
نظرات کاربران
هیچ نظری ثبت نشده است.ارسال نظر
لطفا موارد ستاره دار را کامل بفرمایید